شکست استراتژی آمریکا و پیروزی راهبردی سوریه
کمکهای ایران و حزبالله و روسیه، باعث پیروزی راهبردی سوریه و شکست استراتژی آمریکا شد و نیروهای نظامی سوریه توانستند دستاوردهایی را محقق کنند که چهره سوریه و حتی منطقه را تغییر خواهد داد.
به گزارش مشرق، استراتژی آمریکا در منطقه خاورمیانه از مدتها پیش تاکنون مبتنی بر حذف دولتهای ملیگرا بوده است. اتفاقاتی که طی سالهای گذشته در عراق و سوریه شکل گرفته و افزایش قدرت گروههای تروریستی نمونه هایی از این رویکرد برای تغییر حاکمیت ملی کشورهای مذکور است. اما حوادث ماههای گذشته نشان داد که ماجراجوییهای آمریکا به همراه متحدان منطقهای اش یعنی ترکیه و عربستان و قطر با استفاده از ابزار تروریسم تکفیری نظیر داعش و جبهه النصره و امثال آن بار دیگر شکست خورده است.
اقدامات آمریکا و متحدان منطقهای و بینالمللی آن طی سالهای گذشته تا حد زیادی در بیثباتی منطقه و گسترش گرایشهای رادیکال تروریست در منطقه ضد دولت های ملیگرا تأثیرگذار بوده، اما نتوانسته معادلات کشورهای مداخله جو را در ترسیم مجدد نقشه منطقه ای را به کرسی بنشاند. مرکز مطالعات خاورمیانه ای بیروت در مقاله ای استراتژی محورهای روزانه به بررسی ابعاد مداخله غربی- صهیونیستی در سوریه و شکست توطئه های آنها در این کشور پرداخته است.
پیروزی راهبردی سوریه؛ ابعاد و پیامدهای آن
تحولات اخیر در سوریه از زمان پیروزی استراتژیک در شهر حلب به سمت پیروزی در حرکت است که به تغییرات اساسی در موازنه قدرت میدانی پیش می رود. در جبهه حلب در پایان سال گذشته میلادی ارتش عربی سوریه و متحدانش از جمله حزبالله و طرفهای منطقهای و بینالمللی نظیر ایران و روسیه ضربه قاطعی به گروههای تروریستی و تکفیری به ویژه جبهه النصره و سایر گروههای موسوم به معارضان معتدل وارد کردند. این پیروزی به شکل گسترده باعث تحقق انعطاف ارتش عربی سوریه و متحدانش در جنگ از طریق آزاد سازی شهر راهبردی السخنه در مرحله بعد شد. در حال حاضر نگاهها به سمت شرق دیر الزور و حومه آن کشیده شده است ، جایی که ارتش عربی سوریه قدم های خود را برای رفع محاصره این شهر و اخراج داعش از این استان که 40% از انبارهای نفتی سوریه در آن قرار دارد ، سریعتر کرده است. ارتش سوریه با کمک طرفهای منطقهای و بینالمللی و عناصر مبارز حزبالله کنترل بیشتر مناطق غربی کشور که مملو از جمعیت هستند را در دست گرفته و الان به سمت شرق سوریه یعنی منطقه دیر الزور در حرکت است.
شهر دیرالزور انبار نفتی سوریه به شمار میرود ، این موضوع نشان دهنده میزان تمایل آمریکا و تلاشهایش برای تسلط بر این منطقه در رقابت با ارتش عربی سوریه است. اما اخیراً و به ویژه بعد از آزادسازی شهر السخنه که گذرگاه ورود به دیرالزور برای رفع محاصره میشود، موازنههای قدرت به نفع ارتش سوریه تغییر کرده است. ارتش عربی سوریه در حال حاضر به همراه نیروهای متحد خود به دنبال تحمیل برنامه های خود در روند درگیری با گروههای تروریستی و تکفیری است و دستاوردهای نظامی مهمی را برای خود محقق کرده که باعث ادامه عملیات آن در جنوب سوریه تا شمال این کشور شده و آزادسازی مناطق الضبیعة و تلة الاسدیه در جنوب سد الزلف و بئر الرفاع و نقطة المخفر 30 و تلة الحردیة و بئر الحردیة واقع در شرق تل شعاب در مناطق مرزی اردن و سوریه را به دنبال داشته است.
منابع میدانی همچنین از ادامه عملیات تأمین صحرای سوریه در محور شمال شرقی سویداء تا صحرای حومه دمشق خبر می دهند که این عملیات هم زمان با فروپاشی بیسابقه اردوگاه داعش در دست اجرا است. علاوه بر اینها ارتش عربی سوریه اخیراً کنترل کامل استان السویداء را در اختیار گرفته و مناطق مرزی سوریه و اردن را از دست گروههای تروریستی پاکسازی کرده است.
عملیات دیرالزور در سه محور اصلی
بعد از آزادسازی شهر راهبردی السخنه در حومه شرقی حمص، ارتش عربی سوریه به دنبال ورود به دیرالزور از سه محور بود. محور اول شامل حومه الرقه می شد که از طریق آن تا سواحل رود فرات را شامل می شد. محور دوم حومه حمص و حماه را شامل می شد که پیشروی های گسترده ای را ایجاد می کرد و محور سوم که از آغاز جولای گذشته در منطقه صحرایی و خط مرزی سوریه و عراق آغاز شده است. این تحولات نظامی و پیروزیهای میدانی به دست آمده موقعیت و جایگاه دولت ملی سوریه را بهبود بخشیده و باعث شده بیش از 40 درصد اراضی این کشور از نظر وسعت خاکی در دست دولت قرار بگیرد، این در حالی است که تنها 13 درصد در اختیار تروریست های مسلح قرار دارد و گروه تروریستی داعش به عنوان خطرناکترین گروه تروریستی موجود در منطقه مقداری کمتر از 30 درصد [که بیشتر مناطق بیابانی و خالی از سکنه را شامل می شود] را تحت کنترل خود دارد.
گروه تروریستی داعش پیش از این موفق شدند طی مدت کوتاهی بخشهای مختلفی از استانهای عراق را به صورت کامل و بدون مقاومت قابل توجه تحت کنترل خود بگیرد ، این موضوع در نتیجه هرجومرجی بود که در نتیجه سیاست و تصمیمگیری اشغالگران آمریکایی در عراق و سوءاستفاده آنها از درگیریهای داخلی بین سالهای 2005 و 2007 در این کشور به راه افتاده بود. این گروه از پشتیبانی بسیاری از گروههای تروریستی از جمله سازمان القاعده در کشورهای حاشیه خلیج فارس و جنبش طالبان در پاکستان و جماعت اسلامی در اندونزی برخوردار بود.
اسد: فصلهایی از تاریخ سوریه از امام خامنهای خواهد نوشت
ارتش عربی سوریه پیشرویهای میدانی گستردهای را در جبهههای مختلف مبارزاتی در کشور با حمایت متحدان روسی و ایرانی و حزبالله خود محقق کرده و موفق شد اراضی را که در گذشته در اختیار گروههای مسلح مخالف دولت بود را تحت سلطه خود بگیرد. در همین رابطه بشار اسد رئیسجمهور سوریه در سخنرانی خود در مراسم افتتاحیه کنفرانس وزارت خارجه این کشور که تلویزیون رسمی سوریه آن را در روز یکشنبه 20 آگوست 2017 منتشر کرد، اعلام نمود که با وجود اینکه بعد از گذشت شش و نیم سال از جنگ، شاخصهای مبتنی بر پیروزی به دست آمده، اما جنگ هنوز به پایان نرسیده است. وی ادامه داد که سوریه پروژه غربی را شکست داد. وی تاکید کرد: هنگامی که من از شکست پروژه غربی صحبت میکنم، این بدان معنا نیست که ما پیروز شدهایم. آنها شکست خوردند، اما جنگ همچنان ادامه دارد. البته نشانههای پیروزی دیده میشود.
بشار اسد ادامه داد که کمکهایی که این کشور از روسیه و ایران و حزبالله دریافت کرده ، باعث شد نیروهای نظامی سوریه بتوانند دستاوردهایی را در میدانهای جنگ محقق کرده و از بار سنگین جنگ بکاهند. وی در سخنرانی خود تأکید کرد اگر ملت عربی سوریه و نیروهای مسلح آن تاریخ جدیدی را برای سوریه و منطقه رقم زدند ، در فصلهایی از این تاریخ از دوستان ما نوشته خواهد شد. از ایران و امام خامنهای . از روسیه استراتژی محورهای روزانه و رئیسجمهور پوتین. از حزبالله و سید حسن نصرالله. فصلهای مذکور از تعهد آنها به مبانی و اخلاق آنها نوشته خواهد شد تا نسلهای آینده آن را مطالعه کنند.
وی ادامه داد: حمایتهای مستقیم سیاسی و اقتصادی و نظامی دوستان ما باعث پیشروی در میدان مبارزه به صورت بیشتر و با خسارتهای کمتر شد و آنها شرکای فعلی ما هستند. وی بر نقش روسیه در این زمینه تاکید کرد و گفت: روسیه و چین چندین بار در شورای امنیت برای دفاع از وحدت سوریه از حق وتو استفاده کردند.
الف: شکست استراتژی آمریکا در تجزیه دولت ملیگرای سوریه
تحولات و حوادث منطقه خاورمیانه در زمان جنگ دوم خلیج فارس در 17 ژانویه 1991 با اشغالگری آمریکا در عراق در سال 2003 با وضوح و اصرار بیشتری نشان دهنده آن چیزی بود که در رسانه های خبری از تغییر سیاست در منطقه در نتیجه آغاز خیزش های مردمی در سال 2011 نام می برند. در همین راستا انتفاضه مردمی در تعدادی از کشورهای عربی ضد رژیمهای استبدادی حاکم آغاز شد. این روند از تونس آغاز شد و سپس به مصر و لیبی و یمن انتقال پیدا کرد. در نتیجه این خیزشهای مردمی رژیمهای استبدادی در برخی دولتها نظیر تونس و مصر فروپاشیده شدند و جنبشهای مردمی در لیبی و یمن به درگیریهای مسلحانه و جنگ داخلی منتهی شد. تمامی این تحولات نشان میدهد که استراتژی آمریکا مبتنی بر مهندسی مجدد منطقه و کشورهای منطقه خارمیانه از طریق تجزیه آنها بود. این مهندسی، در درجه اول از عراق آغاز شد و با فروپاشی رژیم صدام حسین کلید خورد. این در حالی بود که ادعای آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی و غربی این بود که هدف از این اقدامات ایجاد تغییرات اساسی در ساختار دولت ملی گرای عربی بود، چرا که این دولت ها نمی توانستند مولفه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تمامی ساختارهای خود را مهار کنند.
تأکید مدیرعامل بیمه حکمت بر بکارگیری استراتژی دانش محور و فن آوری روز برای تحقق اهداف
مدیرعامل شرکت بیمه حکمت در پیامی به همکاران خود ضمن اشاره به جایگاه شایسته بیمه حکمت که در سایه تلاش بنیانگذاران و همراهی مدیران و کارکنان آن به دست آمده است بر ضرورت هم افزایی سازمانی همه ارکان این شرکت در جهت حفظ این دستاوردها و اعتلای بیش از پیش آن تأکید کرد.
به گزارش فراسو، متن کامل پیام نیما مومنی زاده بشرح زیر است:
بسمه تعالی
اینک که شرکت بیمه حکمت ، با زحمات بنیانگذاران آن و با تکیه بر مدیران مجرب و توانمند و همچنین تلاش و همراهی کارکنان جوان و متعهد، به جایگاه والایی دست یافته است، با توجه به ظرفیت های کلان اقتصادی در شرایط کنونی کشور، لازم است تا این فرصت استثنایی را قدردانسته و با تجهیز و بسترسازی همزمان با تحولات اقتصادی، پیشرفت و اعتلای هرچه بیشتر نام و جایگاه شرکت بیمه حکمت را به دست آوریم.
ما با بهره گیری توامان از جوانان هوشمند و صاحب دانش و نیروهای مجرب و کارآزموده ماموریت و چشم اندازمشخصی برای شرکت پیش بینی و تعریف کرده ایم که می بایست تا پایان سال ۱۴۰۴ به آن دست یابیم. برای حصول چشم انداز تعیین شده، پروژه ها و برنامه های متعدد عملیاتی پیش بینی شده که باید با مشارکت و همکاری کلیه مدیران و کارکنان به اجرا درآیند.
بر اساس افق آینده ترسیم شده در چشم انداز و پیروی از استراتژی سازمانی، معتقدم تا با به کارگیری استراتژی دانش محور و با به خدمت گرفتن فن آوری روزآمد و نیروی جوان، هدف گذاری درست و حرکت برنامه ای، اطمینان و اعتماد به سرمایه های انسانی، پویایی سازمانی را حفظ نموده و با جذب پرتفوی کم ریسک و متنوع ضمن شناخت صحیح از فرصتها با چابکی و سرعت عمل به موقع ، چالشها را با موفقیت طی نماییم.
امید واثق دارم شرکت بیمه حکمت به عنوان یک بنگاه اقتصادی و با داشتن تجارب مفید ، همواره تلاش کند گام های مثبتی در جهت رشد و تعالی خود بردارد تا موجب تأمین رضایت حداکثری مشتریانش به خصوص سهامداران عزیز را داشته باشد.
نیما مومنی زاده
مدیرعامل و عضو هیئت مدیره بیمه حکمت
بازاریابی داده محور (Data-driven marketing)؛ راهنمای جامع
بازاریابی داده محور یا مبتنی بر داده (Data-driven marketing)، نوعی بازاریابی است که در آن، از دادههایی که از تعامل با مشتریان و برنامههای شخص سوم (Third parties) جمعآوری شدهاند استفاده میکنند تا از انگیزهها، سلیقهها و رفتارهای مشتریان تصویر بهتری به دست آورند. بازاریابی دادهمحور در بهینهسازی عملکرد کانالهای بازاریابی به سازمانها کمک میکند و تجربهی مشتریانشان را بهبود میبخشد که این امر در نهایت به افزایش درآمد استراتژی محورهای روزانه و سود بیشتر سازمانها منجر میشود.
در ادامه مطلب توضیح خواهیم داد که بازاریابی داده محور چیست و چگونه باید از آن استفاده کرد.
جدیدترین فرصتهای شغلی شرکتهای معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.
بازاریابی داده محور چیست و چرا مهم است؟
شکی وجود ندارد که سلیقه و تمایلات افراد به شیوهی تفکر و رفتار آنها سمتوسو میدهد؛ بنابراین، شرکتی که بر اساس این تمایلات و سلایق خدمترسانی کند، در تبدیل مشتریان بالقوه (Prospects) به خریداران شانس بسیار بیشتری خواهد داشت. بیایید ذکر با یک مثال، مفهوم بازاریابی داده محور را توضیح دهیم:
یکی از شرکتهای ارائهدهندهی خدمات چمنزنی در جستوجوی مشتریان جدید به تمام افراد ساکن در یکی از مناطق کلانشهری کارت ویزیت فرستاد، اما فقط از ۱٪ آنها پاسخ دریافت کرد و حتی در نهایت کمتر از ۵٪ این گروه به مشتری جدید تبدیل شدند. این شرکت با در نظر گرفتن اینکه شاید بازاریابی دادهمحور بتواند نتایج بهدستآمده را بهبود بخشد، ویژگیهای جمعیتشناختی را مطالعه کرد و منطقهای را کشف کرد که در آن، میانگین درآمد صاحبخانهها از میانگین درآمد صاحبخانههای کل آن منطقهی کلانشهری ۱۰ تا ۳۰ درصد کمتر بود؛ سپس شرکت بار دیگر کمپین ارسال کارت ویزیت را در آن منطقهی خاص اجرا و بر قیمت پایین خدمات چمنزنی تأکید کرد. این بار تعداد مشتریان جدید جذبشده ۶ برابر افزایش یافت. در واقع، او در کمپین بازاریابی دوم از بازاریابی دادهمحور استفاده کرد تا بر آنچه برای صاحبخانههای آن منطقه مهمتر بود، متمرکز شود.
استفاده از رویکرد بازاریابی دادهمحور میتواند دربارهی استراتژی محورهای روزانه عادات خرید مشتریان به سازمانها دید کلی ارائه دهد؛ در نتیجه، کسبوکارها با داشتن چنین درکی میتوانند فروش و استراتژیهای بازاریابیشان را بر اساس خواستههای مشتریانشان طراحی کنند.
منابع دادههای بازاریابی داده محور معمولا اطلاعات شخصی پایهای مانند سن، سطح درآمد، وضعیت تأهل، تعداد و سن فرزندان، تاریخهای تولد و سایر ویژگیهای جمعیتشناختی را در بر میگیرند.
فروشندگان چگونه از دادهها برای تشخیص اهداف استفاده میکنند؟
به طور کلی، هدف اصلی بازاریابی جذب مشتریان و کسب سود از ارائهی خدمات و کالاهاست؛ اما تمام کمپینهای بازاریابی باید هدف مشخصی داشتهباشند. این اهداف میتوانند مواردی مانند رسیدن به میزان خاصی از درآمد، فروش تعداد خاصی از کالاها یا جذب تعداد خاصی از مشتریان باشند. در صورتی که هدف مشخصی برای یک کمپین تعیین نشود، دربارهی دستاوردهای آن ابهام ایجاد میشود.
فروشندگان میتوانند با بررسی منابع مختلفی از دادهها و استفاده از نتیجهگیریهای بهدستآمده از بازاریابی داده محور اهداف لازم را تعیین کنند. برای مثال، این منابع در یک بازار مصرفی (Business to consumer: B2C) ممکن است ویژگیهای جامعهشناختی، ویژگیهای روانشناختی، کلاندادههای استخراجشده از شبکههای مجازی، شاخص تلاش مشتری (Customer Effort Score: CES) یا شاخص خالص ترویجکنندگان (Net Promoter Score: NPS) باشند. با مطالعهی چنین دادههایی، بخشهایی از جامعهای کلی آشکار میشوند که اعضای آنها سلایق، رفتارها و تمایلات مشابهی دارند. فروشندگان میتوانند با درک این موارد، پیامها و پیشنهادهایشان را به نحوی تغییر دهند که تا حد ممکن با این بخشها متناسب باشند. این فرایند نحوهی تعیین اهداف را توضیح میدهد.
برای مثال، فرض کنید هدفتان از برپایی یک کمپین این است که ۳ دلیل کلیدیای را کشف کنید که باعث میشوند افراد نسبت به شرکت یا محصولاتش نگرشی منفی داشتهباشند؛ در این صورت، شاید بخواهید کسانی را مخاطب هدف خود در نظر بگیرید که در نظرسنجی شاخص خالص ترویجکنندگان، به عنوان مشتری ناراضی یا بدگو (Detractor) و مشتری منفعل یا خنثی (Passive) مشخص شدهاند؛ یعنی از میان کسانی که به استراتژی محورهای روزانه شرکت یا محصولاتش چندان علاقه ندارند. این دادهها به فروشندگان اجازه میدهند که کمپینهایی را پیاده کنند که در صورت عدم دسترسی به آن دادهها، قابلاجرا نبودند.
فروشندههای هشیاری که از بازاریابی دادهمحور بهره میبرند، برای استفاده از دادههایی که اساس کارشان محسوب میشوند، راههای بسیاری را کشف کردهاند. در زیر به چند نمونه از این موارد اشاره میکنیم:
- هنگامی که همزمان چندین کمپین را در کانالهای مختلف بازاریابی اجرا میکنید، میتوانید با استفاده از دادهها تشخیص دهید که کدام کانال در کدام مرحله از قیف فروش بهترین عملکرد را دارد؛ برای انجام این کار میتوانید از برنامهی اتریبیوشن (Attribution) استفاده کنید؛
- کانال گزارش وضعیت آبوهوای وِتر (The Weather) با بررسی موقعیت جغرافیایی ۳میلیون نفر از بازدیدکنندگان وبسایتها، جایگاه تبلیغ (Ad space) را به شرکتها عرضه میکند. بدین صورت، شرکتها میتوانند جایگاه تبلیغاتی مختص به مخاطب هدفشان را بخرند. برای مثال، شرکتهای تولیدکنندهی شامپویی که فرمولاسیون ضد وز عرضه میکنند، میتوانند به طور مستقیم مشتریان بالقوهی مناطقی را هدف بگیرند که بهدلیل آبوهوای مرطوب موهای وز دارند؛
- شرکت نتفلیکس (Netflix)، سایر رقبای آن در صنعت پخش فیلم و شرکتهایی مانند اسپاتیفای (Spotify) بر اساس موتورهای توصیهگری (Recommendation engines) که سلایق قبلی مشتریان را بررسی میکنند، فیلم و موسیقی پیشنهاد میدهند؛
- شرکت والمارت (Walmart) قصد داشت بداند که مشتریانش برای پیدا کردن چه چیزهایی وبسایت را جستوجو میکنند. با توجه به اینکه سؤالات بخش جستوجو از دادهها تشکیل شدهاند، شرکت والمارت با استفاده از هوش مصنوعی و علم یادگیری ماشین (Machine learning)، این دادهها را تحلیل کرد تا محصولاتی را که احتمال دیده شدنشان بیشتر بود، در معرض دید قرار دهد. این اقدام نرخ تبدیل (Conversion rate) را ۱۰ تا ۱۵ درصد افزایش داد؛
- با توجه به اینکه وصل شدن اتومبیلها به سرورهای اینترنتی مدام در حال افزایش است، کارخانههای تولید اتومبیل روزانه حجم بالایی از دادهها را از آنها دریافت میکنند. با کمک تکنولوژی پیشبینی رفتاری (behavioral prediction technology)، این دادهها میتوانند تجارب شخصی صاحبان اتومبیلها را افشا کنند؛ از این رو، نمایندگان فروش اتومبیل با تحلیل داده میتوانند به مشتریان تجربیات شخصیسازیشده و منحصربهفردی را ارائه کنند و همچنین زمان تمایل افراد را به خرید خودروی جدید با دقت بالایی پیشبینی کنند.
جدیدترین فرصتهای شغلی شرکتهای معتبر را در صفحه آگهی استخدام ببینید.
چگونه استراتژی بازاریابی داده محور را پیادهسازی کنیم؟
متخصصان حوزهی بازاریابی به طور گستردهای بر مراحل پیادهسازی موفق استراتژی بازاریابی داده محور توافق نظر دارند.
در ادامه مراحلی را که رهبران و تحلیلگران حیطهی بازاریابی مهم میدانند، ذکر میکنیم:
۱. اهدافی را که امیدوارید با استفاده از استراتژی بازاریابی دادهمحور به دست آورید، شناسایی کنید. در اغلب مواقع، استفاده از اهداف smart توصیه میشود که هریک از حروف آن، ابتدای نام یکی از مشخصههای هدف است که طبق آن، اهداف شما باید اینگونه باشند:
- اختصاصی (Specific): به جای عبارت «افزایش درآمد» بگویید «۱۲٪ افزایش در درآمد»؛
- قابلاندازهگیری (Measurable): باید بتوان همهچیز را در اعداد خلاصه کرد؛
- قابلدستیابی (Achievable): اهداف باید دستیافتنی باشند؛ در غیر این صورت، کاربرد خاصی نخواهند داشت؛
- همسو (Relevant): رسیدن به هریک از اهداف باید به نحوی به سود شرکت باشد؛
- زماندار (Timely): باید برای رسیدن به هر هدفی بازهی زمانی مشخصی تعیین شود.
۲. نوع اهدافی را که میخواهید تعیین کنید، مشخص کنید. این اهداف میتوانند در حیطهی جذب مشتریان جدید، درآمد، سود، بهبود تجربهی مشتریان و ترکیبی از اینها باشند؛
۳. گروهی را تشکیل دهید که اعضای آن مهارتهای لازم را استراتژی محورهای روزانه برای تحلیل دادههایی که شما جمعآوری میکنید داشتهباشند. برای تشکیل گروه چندمحوری باید اعضای بخشهای مختلف، مانند فناوری اطلاعات، بازاریابی و امور مشتریان، با هم ترکیب شوند؛
۴. برای خریدار، پرسونا طراحی کنید؛
۵. برای اجرای استراتژي بازاریابی داده محور باید تعیین کنید که به چه دادههایی نیاز دارید. بسته به هدفی که برای کمپین در نظر گرفتهاید، میتوانید به میزان زمانی که بازدیدکنندگان در سایت سپری میکنند، دادههای مربوط به جستوجوهای آنها، تعاملاتشان در شبکههای مجازی، دادههای ذخیرهشده توسط نرمافزار CRM و نتایج نظرسنجیها توجه کنید؛
۶. گردش کار (Workflow) را خودکار کنید. اغلب، حجم دادههای در دسترس از توان پردازش و برداشت دورنماهای معنادار گروهها بیشتر است. ابزارهایی را برای خودکار کردن فعالیتها انتخاب کنید که با نوع دادهای که جمعآوری میکنید متناسب باشند؛
۷. دادهها را جمعآوری کنید، فارغ از اینکه از سیستمهای بیدرنگ (real-time)، کارگزاریهای شخص سوم (third-party data broker) یا سایر منابع حاصل شدهباشند؛
۸. سپس، از ابزارهای خودکارسازیای که انتخاب کردهاید، برای تحلیل دادهها استفاده کنید؛
۹. با توجه به نتایج تحلیلها، کانالهایی را انتخاب کنید که برای برپایی کمپینهای بازاریابی از آنها استفاده خواهید کرد. برای مثال، میتوانید از تبلیغات کلیکی (Pay Per Click: PPC)، ایمیل مارکتینگ (Email Marketing)، بازاریابی محتوا یا هر نوع روش دیگری که با نیازهایتان متناسب است، استفاده کنید؛
۱۰. در نهایت، کمپین را راهاندازی کنید، نتایج را بررسی کنید و نرخ بازگشت سرمایه (Return Of Investment: RIO) را حساب کنید؛ سپس ضروریات را بیاموزید تا در دفعات بعدی عملکردتان بهتر شود.
ترندهای بازاریابی داده محور کدامند؟
حال که با استراتژی محورهای روزانه چگونگی پیادهسازی بازاریابی داده محور آشنا شدید، در ادامه به ترندهای بازاریابی دادهمحور خواهیم پرداخت. فروشندگانی که بخواهند بازاریابی دادهمحورشان را در دههی جدید گسترش دهند، با چندین زمینهی ترند برای تحقیق روبهرو خواهند شد که برخی از آنها عبارتاند از:
- سردستهی این موارد، رشد روزافزون تأثیر هوش مصنوعی و علم یادگیری ماشین بر اغلب صنایع و مصارف است؛
- بنا بر یکی از گزارشهای وبسایت فارستر (Forrester)، تجزیهوتحلیل پیشبینیکننده به ۳ روش زیر به فروشندگان کمک میکند:
- میتواند مشتریان مشکوک (Suspects)، مشتریان بالقوه و مشتریان کلیدی را بر اساس احتمال اقدام به خریدشان اولویتبندی کند؛
- میتواند در شناسایی و جذب مشتریان بالقوهی مشابه با مشتریان کنونی کمک کند؛
- میتواند امکان انتقال پیام شخصیسازیشدهتری را به مشتریان بالقوه و کنونی فراهم کند.
جمعبندی
در اصل، بازاریابی داده محور به دنبال فلسفهی بازاریابی بیستوپنجسالهای گسترش یافت که دان پپرز (Don Peppers) و مارتا راجرز (Martha Rogers) برای اولین بار مطرح کردهبودند که در زمان خود فلسفهای انقلابی محسوب میشد. تمرکز بر هریک از مشتریان بالقوه و خریداران از طریق بازاریابی داده محور، اهمیت مفهوم بازاریابی یکبهیک (One-to-One Marketing) را تا حدی بالا بردهبود که برای ادامهی مسیر باید منتظر میماندند تا تکنولوژی پیشرفت کند.
با توجه به افزایش بهکارگیری ابزارهایی که از هوش مصنوعی برای ترکیب و تحلیل منابع مختلف دادهها استفاده میکنند، مانند دیمندجاب (DemandJump)، میتوان انتظار داشت که استفاده از بازاریابی دادهمحور در تمام صنایع به هنجار تبدیل شود.
برای شروع استفاده از اصول بازاریابی دادهمحور در کسبوکارتان، هیچ روزی بهتر از امروز نیست!
با ساختن یک رزومه حرفهای، برای استخدام در بهترین فرصتهای شغلی اقدام کنید.
عصر دیجیتال چیست؟
این روزها، فناوریهای دیجیتال درحال درنوردیدن مرزهای کسبوکار در تمامی صنایع هستند. به بیان دیگر، امروز هیچ سازمان و کسبوکاری را نمیتوانیم مستقل از فناوریهای دیجیتال فرض کنیم و این مورد محدود به صنعت و یا بخش خاصی نمیشود. صنعت بانک، بیمه، خودرو، پتروشیمی، فولاد، انرژی، غذا، سرگرمی و … همگی تحت تاثیر فناوریهای دیجیتال در سالهای اخیر متحول شدهاند. فراتر از صنایع، زندگی شخصی افراد نیز برپایه فناوریهای نوین متحول شده است. برای درک بهتر این موضوع یک روز عادی خود را بدون گوشی هوشمندتان و فارغ از هرگونه رسانه اجتماعی و پیامرسانه فرض کنید، احتمالا دچار چالشهای جدی خواهید شد، چرا که در عصری استراتژی محورهای روزانه به نام عصر دیجیتال زندگی میکنید. بر اساس تعریف فرهنگ لغت کمبریج، عصر دیجیتال، زمان حاضر است که در آن بسیاری از امور از طریق کامپیوتر انجام شده و حجم بسیاری از اطلاعات از طریق فناوری در دسترس عموم قرار گرفته است. به بیان سادهتر، عصر دیجیتال را میتوان برههای از تاریخ تعریف کرد که در آن استفاده از فناوریهای دیجیتال در سرتاسر دنیا رایج و گسترده شده و وابستگی بشر به این دست فناوریها به بالاترین حد خود رسیده است.
در این برهه، توسعه دسترسی به فناوری از یک حوزه جغرافیایی یا یک طبقه اجتماعی خاص فراتر رفته و به جزء جداییناپذیر زندگی تبدیل شده و یادگیری ماشین و هوش مصنوعی با زندگی بشر پیوند خورده است. در این عصر، فناوری تنها ابزاری در خدمت سیستم نیست، بلکه خود، خالق سیستمهای جدید است. در عصر دیجیتال کسبوکار و فناوری به دو عنصر جداییناپذیر تبدیل شده و لازم و ملزوم یکدیگرند. همچنین محصولات و خدمات نیز تحت تاثیر سونامی دیجیتالی شدن قرار دارند؛ بدین شکل که نهتنها کالاها و خدمات جدیدی ظهور پیدا کردهاند؛ بلکه غالب کالاها و خدمات سنتی نیز در این عصر به مرور تحت تاثیر فناوریها قرار گرفتهاند. در نهایت در این عصر، محور اصلی ایجاد ارزش در دنیا، فناوریهای دیجیتال هستند که به جزء لاینفک زندگی انسانها بدل شدهاند.
ویژگیهاي عصر دیجیتال متفاوت از سایر اعصار است. در این عصر فناوري نمایانگر بخش قابل توجهي از ارزش افزوده محصولات و خدمات است و اصلیترین نقش را در زنجیرهارزش در صنایع مختلف بازی میکند. فیلوس در سال ۲۰۰۵ مطابق جدول ۱، ویژگیهای عصر دیجیتال را با عصر صنعتی مقایسه میکند.
جدول ۱. مقایسه ویژگیهای عصر دیجیتال با عصر صنعتی
برای درک بهتر مفهوم عصر باید ویژگیهای آن را دقیقتر شناخت. با بررسی منابع مختلف میتوان ویژگیهای شاخصی را برای آن شناسایی نمود. در ادامه ویژگیهای عصر دیجیتال بررسی خواهد شد.
شکل ۱. ویژگیهای عصر دیجیتال
یکی از ویژگیهای اساسی عصر دیجیتال سرعت است. در این عصر، پیشرفت و تحول در کمترین زمان ممکن اتفاق میافتد. کسبوکارها با راهبردهای مناسب به سرعت رشد میکنند و با استراتژیهای نادرست به سرعت از صحنه رقابت حذف خواهند شد. به عنوان نمونه، با بررسی ۵۰۰ شرکت برتر فورچون، به طورمتوسط ۲۰ سال طول کشیده تا سرمایه خود را به بیش از یک میلیارد دلار برسانند و تبدیل به یونیکورن شوند و این زمان در کسبوکارهای حوزه دیجیتال به لطف فناوریهای تحولآفرین به ۴٫۳ سال تقلیل یافته است.
یکی از ویژگیهای اساسی عصر دیجیتال گسترش دامنه صنایع و کمرنگ شدن مرز صنایع است. بسیاری از کسبوکارها به منظور خلق ارزش بالاتر در صنایع به ظاهر نامرتبط نیز فعالیت میکنند. بهعنوان نمونه در عصر دیجیتال اتومبیل را کامپیوتری تعریف میکنند که چهار چرخ دارد و در بستر ابر، داده ارسال و دریافت مینماید و به پلتفرمهای مختلف متصل است. در این صنعت شرکتهایی همچون اپل، اینتل و تسلا را میبینیم که در نگاه اول شاید در خودروسازی سررشته نداشته باشند، اما به لطف عصر دیجیتال و نفش کلیدی فناوریها به بازیگران اصلی این حوزه تبدیل شدهاند.
در این عصر که چرخه عمر محصولات و خدمات به کوتاهترین حد خود رسیده است، نوآوری تنها استراتژی ممکن برای موفقیت کسبوکارهاست. سازمانها برای موفقیت در عصر دیجیتال باید خلاق و ریسکپذیر باشید، از ابهام نهراسند و همواره حرکت را به سکون ترجیح دهند. در این عصر نوآوری در سازمانها، دیگر تنها وظیفه واحد تحقیق و توسعه نیست، بلکه کلیه واحدها باید تفکر نوآورانه داشته و براساس آن عمل کنند.
تجربهمحوری دیگر ویژگی عصر دیجیتال است. در این عصر، کسبوکارها برای بقا و رقابت، دیگر تنها به ارائه محصول یا خدمت نمیپردازند، بلکه آنها تجربهسازی برای مشتریان را بهعنوان رویکرد اصلی کسب درآمد خود در نظر میگیرند. در این عصر افراد صرفا برای خوردن غذا، شنیدن موسیقی و یا دیدن یک فیلم، به رستوران، کنسرت و سینما نمیروند، بلکه خواستار دریافت یک تجربه بهیادماندنی و خوشایند هستند. سازمانهای این عصر باید بدانند که ایجاد حس خوب در مشتریان است که میتواند ضامن موفقیتشان باشد. نکته لازم به ذکر است که تجربهمحوری در عصر دیجیتال، تنها منحصر به مشتریان نیست و سازمانها باید برای تجربهسازی کارکنان نیز برنامه داشته باشند.
بانک جهانی، داده را بهعنوان سوخت اقتصاد دیجیتال معرفی میکند. داده به سازمانهای این عصر کمک میکند تا از فضای حدس و گمان خارج شده و به سوی پیشبینیهای الهام بخش و آزمودن مستمر فرضیهها حرکت کنند. امروز دادهها بینش لازم برای تصمیمگیری را فراهم میآورند و دوران تصمیمگیری صرف برپایه شهود و احساسات به پایان رسیده است. کسبوکارهای امروز نیز، به کسبوکارهای مبتنی بر تحلیل داده تبدیل شدهاند. آنها برای دستیابی به شناخت بیشتر از مشتریان، رقبا، بازارهای هدف و حتی محصولات و خدمات قابل ارائه، نیازمند تحلیل داده و اطلاعات هستند. تحلیلهایی که به مدیران کمک میکند تا خطوط کسبوکاری جدیدی را تعریف نمایند. به طور خلاصه مدیران برای کامیابی در عصر دیجیتال، باید تمامی تصمیمات خود را از تدوین استراتژی کسبوکار تا تعیین حقوق و پاداش کارکنان دادهمحور اتخاد نمایند.
در عصر دیجیتال، ماهیت بازارها تغییر کرده است و در آن فعالیتهای اقتصادی متفاوت از گذشته با رویکرد پلتفرمی انجام میشود. برخی از شرکتهای پیشرو در عصر دیجیتال، با ارائه یک پلتفرم دیجیتال، امکان تعامل آنلاین تعداد قابل توجهی ارائهدهنده خدمت را با تعداد زیادی از مشتریان به سادهترین شکل ممکن فراهم میکنند و از محل ارزش افزوده ایجاد شده و تسهیل ارتباط بین آنها به کسب درآمد میپردازند. دنیای امروز را میتوانیم دنیای پلتفرمها بدانیم که در آن صاحبان پلتفرمها بهنوعی صاحبان دنیای این عصر هستند.
امروزه بیش از پیش شاهد گسترش هوش مصنوعی در تمامی ابعاد زندگی هستیم و در بسیاری از امور جایگزین انسان شده است. جایگزینیِ انسان تنها هدفِ هوش مصنوعی نبوده و این روزها همکاری و یاری رساندن آن به انسان بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفته است. به عبارتی، هوش مصنوعی به همان اندازه که میتواند جایگزین ما باشد، میتواند بهعنوان یک مکمل در کنار ما به ایفای نقش بپردازد.
اکوسیستممحوری یکی از ویژگیهای اصلی عصر دیجیتال است، مفهومی که فضای رقابت و همکاری را بین کسبوکارها عجین کرده است. در اکوسیستمهای کسبوکار تمامی بازیگران خلق ارزش مانند سازمان، تامینکنندگان، کانالهای توزیع، نیروی کار، مشتریان، رقبا، قانونگذاران و رسانهها، به تعامل و همکاری با یکدیگر میپردازند. در یک اکوسیستم سالمِ کسبوکاری تمامی اقدامات و تعاملات، حتی ارتباط با رقبا، به افزایش عملکرد و بازدهی منجر میشود و همانند اکوسیستمهای زیستی، وجود یک عضو معیوب، میتواند موجب نارسایی در عملکرد سایر اعضا شده و حتی آن مجموعه را تا مرز نابودی کامل پیش ببرد.
پنچ روش مدیریت برای افرادی که به تازگی مدیر شدهاند
به عنوان یک مدیر، شما یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین نقشهای موجود در محیط کار را بر عهده دارید. درست مانند معلم اول ابتداییتان که هنوز نامش را به خاطر دارید، شما هم به عنوان اولین نردبان ترقی در یاد و خاطر کارکنانتان باقی خواهید ماند. مطمئناً هماکنون تنها هدفی که در ذهن دارید این است که به اعضای تیمتان کمک کنید تا به اهدافشان برسند و در حوزه تخصصیشان پیشرفت کنند. در این مطلب از وبلاگ ایران تلنت ما قصد داریم با معرفی روشهای مختلف مدیریت، به رشد شما در کنار تیمتان کمک کنیم. با تکرار و تمرین این روشها، شما نیز به عنوان یک مدیر در کارتان رشد خواهید کرد و در این راه پر پیچ و خم به یک رهبر تبدیل خواهید شد.
اصول مدیریت شامل مهارتها و روشهای مدیریتی مختلفی است. یادتان باشد که هیچ روش درست و غلطی وجود ندارد و شیوه و روش مدیریت شما کاملاً به اندازه تیم، اعضای تیم و مسیر شغلی شما و اهداف تیم بستگی دارد. بنابراین شما میتوانید در جای مشخص و با توجه به معیارهای بالا شیوه مدیریت خود را تغییر دهید.
در این مطلب درباره ۵ روش مدیریت برای مدیران تازه کار و مزایای هر کدام به شکلی مختصر صحبت خواهیم کرد.
روش مدیریت شماره ۱: مدیریت مشارکتی
روش مدیریت مشارکتی، شیوهای از مدیریت تیم است که در آن از اعضای تیم خواسته میشود که در فرآیندهای تصمیمگیری حضور فعال داشته باشند. در این شیوه هر اتفاقی که میافتد با هدف تجمیع نظرات و جلب ایدههای مختلف اعضای تیم است. با جمع کردن نظرات و ایدههای کارکنان، شما میتوانید تمرکز تیم را به سمت هدفی خاص هدایت کنید و حجم کاری را از این نقطه مدیریت نمایید. این شیوه مدیریت نه تنها باعث بروز خلاقیت و نوآوری در تیم میشود، بلکه از تکصدایی استراتژی محورهای روزانه و دیکتاتوری در تیم جلوگیری میکند.
چه زمانی از این شیوه مدیریتی استفاده کنیم؟
شیوه مدیریت مشارکتی زمانی به نتیجه میرسد که کارکنان شما درک درستی از اهداف و اولویتهای کسبوکار داشته باشند. برای مثال اگر شرکتی که در آن کار میکند مشتری محور است و کارکنان شما افرادی هستند که به طور مستقیم با مشتریان در ارتباطند، به احتمال زیاد اولویتها و اهداف را به خوبی میشناسند. این سبک مدیریت میتواند به شکوفایی ایدهها و راهکارهایی خلاق و همکاری طولانی مدت با کارکنان بیانجامد.
روش مدیریت شماره ۲: مدیریت شبکهای
مدیریت شبکهای بر روی ایجاد ارتباط بین تیمهای مختلف و اعتماد کردن به این ارتباطهای ایجاد شده تاکید میکند. در واقع، در این نوع شیوه مدیریت، شما در انجام فرآیندها دخیل نیستید و کارکنان برای رفع مشکلات یا گرفتن تایید برای انجام کارها باید به سراغ یکدیگر بروند. در این سبک از مدیریت، نقش مدیران حفظ و نگهداری روابط بین کارمندان است تا آنها بتوانند به خوبی با یکدیگر کار کنند. برای مثال مدیران باید جلسات منظمی را برای ارتباط بهتر تیمها با یکدیگر برگزار کنند یا کانالهای ارتباطی درستی را برای هر یک از تیمها در نرمافزارهایی مانند ترلو، اسلک و … ایجاد کنند. مدیریت شبکهای برای آنکه به خوبی انجام شود، نیاز به آزمون و خطاهای فراوان دارد.
چه زمانی از این شیوه مدیریتی استفاده کنیم؟
برای مدیران و رهبرانی که بر کار چندین تیم نظارت دارند، مدیریت شبکهای، شیوه مدیریتی ایدهآلی است. زمانی که تیمهایتان کوچک هستند میتوانید جلسات منظم هفتگی با آنها برگزار کنید، اما زمانی که تیمها بزرگتر میشوند، مدیریت و ایجاد هماهنگی و ارتباط بین تیمها سختتر خواهد شد. در این شرایط باید سعی کنید از درون هر تیمی، شخصی را به عنوان هماهنگکننده یا سرپرست انتخاب کنید. به این ترتیب، حتی اگر یک مدیر تازه کار با تیمی کوچک هم باشید، کسب مهارت در برقراری ارتباط بین اعضای تیمها برای موفقیتتان الزامی خواهد بود. تلاش کنید افق دید وسیعیتری نسبت به اندازه تیمتان به دست آورید تا متوجه شوید که هر یک از کارکنان چگونه با یکدیگر در ارتباط هستند.
روش مدیریت شماره ۳: مدیریت به شیوه منتورینگ
در مدیریت به شیوه منتورینگ، روش کار به این صورت است که گاهی اوقات خودتان وارد فرآیندها میشوید و گاهی اوقات هم خودتان را از فرآیندها بیرون میکشید. این کار باعث رشد مهارتهای کارکنان شده و به آنها کمک میکند تا در انجام کارها خود مختار شوند. در این روش مدیریتی، شما به عنوان یک مربی نقشآفرینی میکنید. به این ترتیب، شما باید با تکتک اعضای تیمتان به طور مستقیم کار کنید تا نقاط قوت و ضعفشان را بشناسید و آنها را به سمت ارتقای مهارتهایشان هدایت کنید. با برگزاری جلسات متعدد درباره تعیین اهداف، ایجاد برنامه توسعه و پیگیری روند انجام کارها شما به کارکنان خود کمک خواهید کرد تا در حوزه فعالیتشان خبره شوند. کمک کردن به کارکنان برای تقویت مهارتهایشان علاوه بر انگیزهبخشی به آنها، برای موفقیت کسبوکار نیز مفید است.
چه زمانی از این شیوه مدیریتی استفاده کنیم؟
اگر خودتان زمانی در حوزه کاریتان موفق (و یا به نوعی ستاره) بودید و به تازگی ترفیع شغلی گرفتهاید، بهترین فرد برای به کارگیری این شیوه مدیریتی هستید. در واقع، در این شیوه از مدیریت تمام تلاش شما این است که چراغ را به دست کارمندانتان بسپارید و به آنها کمک کنید تا در حوزه کاریشان به افرادی خبره تبدیل شوند (البته پس از آنکه کارمندانتان در کارشان درخشیدند، باید از سر راهشان کنار بروید). با این تفاسیر، شما این توانایی را خواهید داشت تا به عنوان یک منتور در کنار اعضای تیمتان باشید، حتی اگر با تخصص آنها آشنایی ندارید. اگر خودتان هم در زمینه فعالیت اعضای تیمتان اطلاعات چندانی ندارید، میتوانید آنها را به افراد و منابع درست متصل کنید؛ این کار هم به خودی خود نوعی از Mentoring است.
این شیوه از مدیریت را برای مدیریت کارکنان اتخاذ کنید که میخواهند مهارتهایشان را تقویت و در کارشان پیشرفت کنند. البته مدیریت به شیوه منتورینگ برای آن دسته از کارکنان ضعیفتری که نیاز به هدایت دارند نیز بسیار مفید است.
امروزه کارکنان یک مجموعه بیش از هر زمان انتظار دارند که مدیرشان، منتور و راهنمایشان باشد، نه رئیسشان! کارکنان زمانی که بفهمند که شرایط کافی برای تقویت مهارتهایشان را دارند و مدیرشان آنها را در هر شرایطی راهنمایی میکند، بالاترین بازده عملکرد را خواهند داشت.
روش مدیریت شماره ۴: مدیریت شتابده
در مدیریت شتابده، شما به عنوان مدیر در تعیین وظایف و سرعت انجام کارها نقش تعیینکنندهای دارید، اما دست اعضای تیم را برای چگونگی انجام کار باز میگذارید. در واقع، این نوع شیوه مدیریت بر تعیین اهداف زودبازده و تعیین ددلاین برای به ثمرنشستن کارها متمرکز است، در حالیکه دست کارکنان را برای نحوه انجام کارها باز میگذارد. این شیوه از مدیریت محبوبیت چندانی ندارد، زیرا میتواند سبب ایجاد چالش و رقابت مخرب در بین اعضای تیم شود. با این حال، تیمهایی هستند که از این نوع شیوه مدیریت استقبال میکنند.
چه زمانی از این شیوه مدیریتی استفاده کنیم؟
برای مثال برای تیمهای قدرتمندی که نمیتوانند از نهایت قوایشان استفاده کنند، تعیین استانداردها و اهداف سخت میتواند همان موتور محرک تیم باشد. هرچند این شیوه از مدیریت در طولانی مدت جواب نخواهد داد و سبب فرسودگی شغلی کارکنان خواهد شد. با این حال، برای پروژههای کوچک و رسیدن به اهداف کوتاه مدت، این نوع شیوع مدیریت بازدهی مثبت خواهد داشت. زمانی که تیمها وظیفه خود را به خوبی میدانند و خودشان کارها را پیش میبرند، تنها از شما انتظار دارند که زمان و ددلاینها را برایشان تعریف کنید.
روش مدیریت شماره ۵: مدیریت تحکمی
شیوه مدریت تحکمی یا Authoritative در واقع همان مدیریت سنتی یا در اصطلاح، مایکرومنیجمنت است. این نوع شیوه مدیریت در تضاد با مدیریت و رهبری مدرن است و در آن همه چیز از بالا به کارکنان دیکته میشود. در این نحوه مدیریت، شما به عنوان مدیر به کارکنان خود میگویید که دقیقاً باید چه کاری را در چه زمانی انجام داده و به چه کسی تحویل دهند. حتی شیوه انجام کار را نیز به آنها دیکته خواهید کرد.
مدیریت تحکمی، با مدیریت امروزی که کارکنان را در اولویت قرار استراتژی محورهای روزانه میدهد، همخوانی ندارد. با این حال، تحت شرایط خاص، ممکن است انجام آن ضروری باشد (در صورتی که در زمان درست و برای هدف درست انجام گیرد). مدیران خوب و لایق اگر مجبور به استفاده از این شیوه مدیریت شوند، در اولین گام دلایل این تصمیمشان را به اعضای تیم توضیح خواهند داد.
چه زمانی از این شیوه مدیریتی استفاده کنیم؟
مناسبترین زمان برای استفاده روش مدیریتی تحکمی، زمانیست که تیم دچار بحران شده است. در لحظهای که همه چیز در هوا معلق است و سلامت یا آینده کارکنان در خطر قرار دارد، استفاده از این شیوه مدیریت میتواند فشار را از دوش تیم بردارد. هرچند ناگفته نماند که برای انجام چنین کاری، حتماً باید کارکنان به شما اعتماد داشته باشند.
برای آنکه بتوانید چنین رویکردی (حتی به طور موقت) داشته باشید، باید به اعضای تیم خود این اطمینان را بدهید که بهترینها را برایشان میخواهید. بنابراین، بهتر است تا جای ممکن سراغ این شیوه مدیریت نروید؛ مگر در مواقع ضروری!
شیوه مدیریت خودتان را مدیریت کنید!
اولین قدم برای پیدا کردن شیوه مدیریت مناسب این است که تیم خود و تواناییهای آنها را بشناسید و بر مهارتهای خود مسلط باشید. از این نقطه است که میتوانید امیدوار باشید به مرور زمان به مدیر قابلی تبدیل خواهید شد.
قطعاً تا زمانی که سبک و شیوه مدیریت خودتان را پیدا کنید، به آزمون و خطا نیاز دارید. همچنین، یادتان باشد که در این راه ممکن است دچار اشتباهاتی هم بشوید، بنابراین بهتر است که همیشه به دنبال یادگیری باشید.
دیدگاه شما